تصمیم « غاصب اول » و « غاصب دوم » برای کشتن رسول خدا (ص)
سعد بن عبدالله اشعری و اما ما قال لک الخصم بانهما اسلما طوعاً او کرهاً؟ لم ام تقل بانهما اسلما طمعاً و ذلک انهما یخالطان مع الیهود و یخبران بخروج محمد صلی الله علیه و آله و استیلائه علی العرب عن توراة و الکتب المقدسة و ملاحم قصة محمد صلی الله علیه و آله و یقولون لهما یکون استیلائه علی العرب کاستیلاء (بخت النصر) علی بنی اسرائیل الا انه یدعی النبوة و لایکون من النبوة فی شیء. فلما ظهر امر رسول الله فساعدا معه علی شهادة ان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله صلی الله علیه و آله طمعاً ان یجدا من جهه ولایة رسول الله ولایة بلد اذا نتظم امره و حسن باله و استقامت ولایته. فما ایسا من ذلک وافقا مع امثالهما لیلة العقبة و تلثما مثل من تلثم منهم فنفروا بدابة رسول الله لتسقطه و یصیرها لکاً بسقوطه بعد ان صعد العقبة فیمن صعد فحفظ الله تعالی نبیه من کیدهم و لم یقدروا ان یفعلوا شیئاً.(17)
سعد بن عبدالله اشعری از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سوال کرد : آیا آن دو نفر (غاصب اول و غاصب دوم) از روی رغبت اسلام آوردند یا از روی اجبار و اکراه ؟ حضرت امام مهدی (عج) فرمودند : آن دو نفر برای طمع (در قدرت و حکومت) مسلمان شدند. زیرا با یهودیان سر و کار داشتند و از آنها شنیده بودند که بنابر آنچه در تورات و کتب آسمانی و پیشگویی هایی که درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله شده به آن دو گفته بودند : همانا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر عرب چیره و غالب میگردد مانند غلبه بخت النصر بر بنی اسرائیل. پس هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله امر نبوت خویش را اظهار فرمود ، این دو به طمع این که بعد سامان گرفتن امر و خاطر جمعی و استقرار حکومت اسلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله اداره بخشی از بلاد به آنها واگذار شود ، شهادتین را بر زبان جاری کردند. ولی هنگامی که از آن خیال مایوس شدند با همفکران خود در شب عقبه نقشه کشیدند و چهره های خود را پوشاندند و مرکب رسول خدا صلی الله علیه و آله را بعد از آن که به بالای گردنه رسید رَم دادند که سقوط کند و رسول خدا صلی الله علیه و آله کشته شود. ولی خداوند آن حضرت را از کید و حیله آنها حفظ فرمود و آنها موفق به کاری نشدند.
[17] احتجاج طبرسی : ج 2 ، ص 465